ویجیاتو: بررسی انیمیشن آخرین داستان – تو داد و دهش کن، فریدون تویی

ساخت وبلاگ

ایران از کهن‌ترین سرزمین‌های تاریخ جهان است و پر از افسانه و اسطوره‌های به یاد ماندنی دارد. شاهنامه فردوسی یکی از بزرگترین این اسطوره‌هاست که حکیم ابوالقاسم فردوسی در آن داستان‌های مختلفی را گردآوری کرده و آن را در یک مجموعه عظیم قرار داده است. شاهنامه یکی از بزرگترین و بهترین آثار ادبی جهان به شمار می‌رود و در جهان غرب هم مورد توجه بسیاری از هنرمندان و بزرگان عرصه‌های مختلف هنری است. اما راستش را بخواهید تا به امروز ما در کشورمان نتوانستیم آنچنان که باید، به شاهنامه و یا در کل به اساطیر ایران باستان خود ادای دین کنیم و در برابر آنها و پدیدآورندگان آن مدیون هستیم.

<strong>بررسی</strong> <strong>انیمیشن</strong> <strong>آخرین</strong> <strong>داستان</strong>

درست است که ارباب حلقه‌ها و یا بازی تاج و تخت، این روزها حرف اول را در قصه‌های اساطیری می‌زنند و عده‌ای هم در داخل کشور متاسفانه بر این باور هستند که شاهنامه قدیمی شده و نباید به آن رجوع کرد؛ اما باید بدانیم که اولا تمامی داستان‌های مشهور اخیر به یک نوعی اقتباس از اساطیر کهن هستند و دوما نه ما و نه کشور دیگری نتوانسته ادای دین خود را نسبت به شاهنامه و دیگر اساطیر ایرانی بجا بیاورد و این داستان‌ها هنوز بکر مانده‌اند. استودیو خصوصی انیمیشن سازی هورخش که از سال ۱۳۸۴ تاسیس شده؛ با همین تفکر راه را پیش می‌رود و می‌خواهد که این افسانه‌ها را به جایی که سزاوارشان هستند برساند.

استودیو هورخش برای تحقق رسیدن به این امر از سالیان پیش به پیدایش افسانه آخرین داستان خود دست زد و تصمیم گرفت که مجموعه کاملی را عرضه کند تا جوانان امروزی را به کمک هنرهای مدرن امروزی، با این داستان‌ها آشنا کند. شنیده‌ها حکایت از این دارد که آغاز این پروژه بزرگ از سال ۱۳۸۹ بوده اما در هر حال اولین جرقه‌های اصلی آن در سال ۱۳۹۴ رقم خورد؛ زمانی که اولین جلد از کمیک بوک «جمشید» از این استودیو بیرون آمد و سرآغاز انیمیشن «آخرین داستان» با آن رسما شروع شد. استودیو هورخش ۴ جلد کمیک به عنوان پیش زمینه داستانی انیمیشن خود عرضه کرد و حالا با تکمیل انیمیشن آخرین داستان، کار را به مرحله نهایی رسانده‌ است. البته شاید هنوز برای گفتن مرحله نهایی کمی زود باشد چرا که این استودیو سورپرایزهای دیگری هم برای طرفداران خود دست و پا کرده و حالا حالاها با جهانی که خلق کرده، کار دارد.

<strong>بررسی</strong> انیمیشن <strong>آخرین</strong> داستان

کمیک‌های جمشید در ۴ مجلد و از سال ۹۴ شروع به انتشار پیدا کردند، کمیک‌هایی که در حقیقت پیش زمینه داستانی انیمیشن آخرین داستان را شکل می‌دهند.

  • کارگردان: اشکان رهگذر
  • استودیو تولید کننده: استودیو هورخش
  • صداپیشگان: لیلا حاتمی، پرویز پرستویی، باران کوثری، حامد بهداد
  • بودجه: نامشخص

اگرچه پیش از آخرین داستان استودیوهای دیگری هم سعی کرده بودند تا داستان‌هایی از شاهنامه را به صورت انیمیشن به تصویر بکشند (انیمیشن قلب سیمرغ یکی از این موارد است و (انیمیشن هایی چون راز سیاوش را هم که بهتر است کلا دورش را فاکتور بگیریم.) اما آخرین داستان از بین آثار ساخته شده تاکنون بهتر از همه عمل می‌کند

انیمیشن آخرین داستان در ادامه کمیک‌های جمشید آغاز می‌شود. دوران پادشاهی جمشید، دوران طلایی تاریخ اساطیری ایران است. مرگ از میان مردمان برم‌خیزد و گرسنگی و تشنگی بر می‌افتد. جمشید اسطوره‌ای است که از فر ایزدی برخوردار است (به بیان راحت‌تر می‌توان آن را یک قدرت الهی دانست. فر یک فروغ ایزدی است که به دل هر کس بتابد از همگنان خود برتری می یابد) و در راه ساخت اولین آرمانشهر بشری یعنی جمکرد تلاش بسیار می‌کند. داستان جمشید با این جملات آغاز می‌شود و بر اساس افسانه‌ها، به سقوط او ختم می‌شود. آخرین داستان در همین‌جا آغاز می‌شود.

جمشید که تکبر و غرور تمام زندگانی‌اش را فرا گرفته و از ایزدان روی برگردانده، به دیوها حمله می‌کند و این موضوع که برخلاف عهد و پیمان میان او و این موجودات است، منجر به جنگی بزرگ می‌شود. سربازان جمشید و دیوها با یکدیگر می‌جنگند و در نهایت جمشید از سرزمین خود می‌رود و فرمانروایی را به مرداس می‌سپارد. مرداس اما چند روز بعد می‌میرد و فرزندش ضحاک پادشاه ایران می‌شود و یگانه دختر جمشید به اسم شهرزاد را در قصر محبوس نگه می‌دارد چرا که به او علاقه خاصی دارد. ضحاک اما با اهریمن عهد و پیمان می‌بنند و به واسطه این پیمان، دیوها سربازانش می‌شوند.

او دستور می‌دهد تا مالیات را دوبرابر کنند و اگر مردم نمی‌توانند این مالیات را بپردازند، پس باید جوانان خود را برای کار به قصر بفرستند. این کار او باعث اعتراضات مردم شده و زمانی که او ار سربازانش می‌خواهد که فرزندان نوزاد مردم را برای خوردن مغزشان به کاخ بیاورند، اعتراضات گسترده می‌شود. کاوه آهنگر سردمدار این اعتراضات است و با کمک فرزندش روزبه و دیگر مردمان قصد دارد تا بر علیه پادشاه قیام کند..

<strong>بررسی</strong> انیمیشن آخرین داستان

دقایق اولیه آخرین داستان با نماهایی POV شروع می‌شود و این موضوع می‌تواند علاقه تیم سازنده این اثر به بازیسازی را نشان دهد و البته خلاقیت آنها را. این صحنه‌ها در انیمیشن سازی بدیع هستند و آغاز کوبنده انیمیشن آخرین داستان از دید یک سرباز در میان جنگ انسان‌ها و دیوها، نویدبخش اثری حماسی-اکشن است و خوشبختانه این ریتم تا پایان انیمیشن همراه آن باقی می‌ماند. حفظ ریتم در طول مدت زمان انیمیشن از جمله موارد بسیار سختی بوده که فیلمنامه از پس آن برآمده و با وجود مدت زمان نسبتا طولانی اثر، کم پیش می‌آید که بیننده احساس خستگی کند.

<strong>بررسی</strong> انیمیشن آخرین داستان

سینمای ایران همیشه از کمبود فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای رنج برده است. حال اگر بخواهیم در حوزه نوپای ساخت فیلم‌های سینمایی انیمیشن به دنبال فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای باشیم، اوضاع بسیار بغرنج‌تر به نظر می‌رسد. فیلمنامه انیمیشن آخرین داستان برداشتی آزاد از افسانه‌های مختلف ایران زمین است. نویسنده و کارگردان اثری یعنی اشکان رهگذر (که موسس استودیو سازنده فیلم هم هست) با ذکاوت و دانش خود نسبت به متون نوشته شده درباره این اساطیر در منابع مختلف، داستان را تعریف می‌کند و گرچه در بسیاری از جهات با خود اساطیر باستانی تفاوت‌های فاحشی را به وجود می‌آورد، اما داستانی جذاب را با بازنویسی این اساطیر به سبک خود می‌کند.

اشکان رهگذر به جای اینکه به تکرار بازگو کردن داستان‌ها دست بزند، خلاقیت از خود نشان داده و جذابیت‌هایی را به داستان افزوده که آن را امروزی‌تر کند و البته هیجان انگیزتر. داستانی که او نوشته شاید به مذاق برخی از میهن‌پرستان دوآتشه و باستان‌شناسان خوش نیاید، اما در حقیقت تخلصی ماهرانه از کتب مختلفی چون شاهنامه، بندهش، وندیداد و اوستا و… است.

البته ناگفته نماند که این تخلص، در برخی از جاها به بیراهه رفته است. شاکله اصلی داستانی که از نو آفریده شده، هسته بسیار زیبایی دارد اما پرداخت به آن در برخی جاها درست صورت نگرفته است. به نظر می‌رسد حجم زیاد محتوای اسطوره‌های داخل داستان باعث شده که نویسنده بسیاری از موارد را از قلم بیندازد و یا با تصور بر اینکه لابد مخاطب این چیزها را می‌داند، از گفتن‌شان حذر کرده است. مثلا با اینکه اشارات کوتاهی به ماجرای شانه‌های ضحاک و چرایی خوردن مغز مردمان می‌شود اما به هیچ وجه این موضوع واکاوی نمی‌شود و برای مخاطب ناآگاه به این موضوع، قطعا گمراهی به همراه می‌آورد.

<strong>بررسی</strong> انیمیشن آخرین داستان

فیلمنامه در بخش‌هایی هم با شتاب عمل می‌کند و از روی برخی المان‌های مهم داستانی به سرعت می‌گذرد. این موضوع احتمالا برای کاهش مدت زمان انیمیشن صورت گرفته (همین نسخه فعلی هم چیزی حدود دو ساعت است که فراتر از حالت عادی اکثر انیمیشن‌های دنیاست) ولی باعث شده که یک سوم پایانی نسبت به آغاز داستان گیج کننده‌ باشد. حقیقتش را بخواهید به وضوح مشخص است که نویسنده می‌خواسته داستان را در بخش‌های انتهایی زودتر به سرانجام برساند و نوع روایت آن را نسبت به شروع ماجرا، سرسری رد کرده است.

  • داستان گرشاسپ
  • گرشاسپ نامه خود حکایتی بسی بلند و طولانی است، ولی پایان بندی قصه گرشاسپ می‌تواند ایده خوبی برای پایان افسانه انیمیشن آخرین داستان باشد. در پایان قصه رشادت‌های او گرشاسپ به خاطر گول خوردن از یک پری، به آتش توهین می‌کند و از همین سبب اردیبهشت با او بد می‌شود. در نهایت یک دیو مونث به نام بوشاسپ که در حقیقت دیو خواب‌ها است گرشاسپ را به یک خواب ابدی فرو می‌بره که در نهایت در روز رستاخیر، زمانی که ضحاک از دل دماوند بیرون می‌آید، توسط فرشته‌ها از خواب بیدار می‌شود.
  • ناگفته نماند گرز گاو هم اسلحه معروف گرشاسپ است که از پدربزرگش به او می‌رسد و نسل به نسل می‌چرخد تا به رستم و فرامرز می‌رسد و بعد از پسر فرامرز، آذربرزین، مشخص نیست که سرنوشتش چه شده است.
  • البته روز رستاخیر این افسانه‌ها خود داستان‌های مفصل و جالبی دارد و نبرد پهلوانان در ابتدای کار آن قرار دارد. گرشاسپ در ابتدا با کیخسرو و طوس در می‌افتد و در نهایت با آنها وارد یک تیم شده و ضحاک را می‌کشند. همانطور که می‌بینید پتانسیل‌های بسیار بسیار بسیار زیادی در این داستان‌ها و اساطیر وجود دارد و جهانی که استودیو هورخش خلق کرده، در حال حاضر بخش کوچکی از جهان و داستان‌هایی است که می‌تواند در آن جریان داشته باشد. این ادامه هم مسلما با حمایت مردمی خلق می‌شود و در صورت این حمایت‌ها می‌توان امیدوار بود که تیم سازنده به فکر گسترش و رشد جهان داستانی باستانی ایرانی خود باشد.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

شخصیت‌های بسیاری از دل ۴ جلد کمیک جمشید در انیمیشن آخرین داستان حضور دارند که مهم‌ترین آنها وزیر ارشیا (یک شخصیت خلق شده توسط خود نویسنده انیمیشن که در اساطیر باستانی وجود ندارد) است. کاراکترهایی چون شهرزاد، جمشید، ضحاک و مرداس و… نیز پیش‌تر در کمیک‌ها حضور داشتند و اگر آنها را خوانده باشید و بعد به دیدن انیمیشن بنشینید، حس و حال بسیار جالبی پیدا خواهید کرد. این اولین بار است که در ایران کاراکترهایی از دل کاغذهای یک کتاب مصور روی پرده سینما جان می‌گیرند و این موضوع به شدت هیجان انگیز است.

خشونتی که در انیمیشن وجود دارد شاید در نگاه اول کمی ترسناک باشد اما کاملا بجاست. چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید، اساطیر باستانی همه ملل‌ها آکنده از مسائل خشن هستند و اوج این موارد را می‌توان در بازی God Of War که برگرفته از اساطیر یونان (و یا نسخه جدید آن، برگرفته از اساطیر نورث) است دید. داستان و فضای این روایت مستلزم خشونت حاضر در انیمیشن بوده و تیم سازنده بدون خودسانسوری اثر خود را به کاری ارزشمند تبدیل کرده‌اند که شاید دیدن آن برای بچه‌های زیر ۱۲ سال،لااقل بدون حضور والدین، چندان منطقی نباشد.

شخصیت پردازی در انیمیشن آخرین داستان، برخلاف فیلمنامه چندان قابل تعریف نیست و این مشکل اصلی انیمیشن است. نویسنده برای قهرمان پروری کاراکترهای خود چندان وقت نمی‌گذارد و نمی‌تواند آن چیزی که در ذهنش بوده را درست به فیلم بیاورد. ضحاک قرار است یک شبه ضد قهرمان باشد ولی عملا یک شخصیت مقوایی است و نشان دادن خاطرات و توهماتش نمی‌تواند کمکی برای به یاد ماندنی شدنش بکند. آفریدون هم که قهرمان اصلی قصه به شمار می‌رود از المان‌های قهرمانی آنچنان چیزی در چنته ندارد و طراحی‌اش (با کمال تعجب) برخلاف سایر کاراکترها ویژگی خاصی ندارد که بتواند او را متمایز کند. شخصیت‌هایی چون ارشیا و شهرزاد و… هم به واسطه دوبلورانشان به دل می‌نشینند وگرنه شخصیتهایی هستند که عمقی ندارند و این نقطه ضعف در پردازش کاراکترها گریبانگیر آنها هم شده است.

  • فر ایزدی چیست؟
  • در نزد ایرانیان باستان سلطنت عطیه ای الهی شمرده می شد زیرا اعتقاد داشتند اهورامزدا شاهنشاه را توسط نیرویی معنوی که آن را خورنه، خورنو  یا « فرّ شاهی » می گفتند بر می گزیند و تا زمانی که از وی خشنود باشد این فرّه ایزدی برقرار می ماند . در تمام کتیبه های هخامنشی به این امر که سلطنت موهبتی الهی است و از جانب آهورامزدا به ایشان عطا گردیده ، اشاره شده است. کسی می توانست به مقام ظل الهی برسد که دارای فره ایزدی باشد. بارزترین جلوه فر تابندگی آن است. مثلاً در شاهنامه چون طهمورث از بدی پالوده می‌گردد فر ایزدی از او تافتن می‌گیرد. معروف‌ترین این تابندگی‌ها به جمشید برمی‌گردد چنان‌که جزء دوم نام وی یعنی «شید» به معنی درخشان است و نام اصلی وی «جم» است.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

صداپیشگانی که در انیمیشن آخرین داستان حضور داشته‌اند، همگی از ستارگان سینما هستند. این جمع از بازیگران به گفته سازندگان این مجموعه با تیم آنها همراه شده‌اند و تقریبا هیچ یک از گزینه‌های مدنظر گرفته شده به استودیو هورخش نه نگفته است. حدس می‌زنم دستمزد چندانی هم در کار نبوده و این ستارگان وطن دوست، با عشق و علاقه خود وارد روند ساخت این انیمیشن شدند و انصافا اکثر آنها از جان و دل مایه گذاشته‌اند. گل سر سبد صداپیشگان پرویز پرستوی است که سابقه دوبلوری در انیمیشن را پیش‌تر هم داشته (او در انیمیشن جمشید و خورشید هم صداپیشگی کرده است) و شخصیت ارشیا و تن صدایش را به زیبایی خلق می‌کند.

لیلا حاتمی که نقش راوی و البته شهرزاد را بر عهده دارد هم صدای خود را به این انیمیشن قرض داده و توانسته به زیبایی داستان را برای بینندگان تعریف کند. حامد بهداد هم نقش منفی ماجرا را برعهده دارد و صدایش را به ضحاک قرض داده است. نام‌های دیگری چون حسن پورشیرازی، اشکان خطیبی، بیتا فرهی، شقایق فراهانی، ملیکا شریفی نیا، زهیر یاری، باران کوثری، بانیپال شومون و فرخ نعمتی هم در لیست صداپیشگان به چشم می‌خورند که اکثرشان کار خود را به درستی و تعداد معدودی از آنها هم با ناشی‌گری کارشان را انجام داده‌اند. در مجموع اما می‌توان گفت بخش صداپیشگی انیمیشن آخرین داستان نمره نسبتا کاملی دریافت می‌کند و این بخش با آوازهای بی‌نظیری که در طول مدت انیمیشن پخش می‌شود هم تکمیل می‌شود.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

جدا از آوازها، موسیقی انیمیشن نیز حماسی خلق شده و به شدت با حال و هوای داستان جور در می‌آید. کریستف رضاعی (که در عالم سینما بسیار گزیده کار می‌کند) رسالت خود را در قبال این اساطیر به درستی انجام داده و آهنگ جادویی‌اش می‌تواند تا مدتها در ذهن تماشاگر باقی بماند. آهنگ تیتراژ آخر انیمیشن هم اثری است از استاد شهرام ناظری که می‌تواند حجت این بخش را تمام کند. علی رحیمی نوازنده دف و فرید الهامی نوازنده تنبور این قطعه هستند که با پیشنهاد کریستف رضاعی، آهنگساز این انیمیشن شکل گرفت.

سبک و سیاق طراحی آخرین داستان به شدت یادآور کمیک‌های همین مجموعه، به ویژه دو جلد آخر آن است. انیمیشن آخرین داستان به صورت دوبعدی ساخته شده و انیماتورها به زیبایی هرچه تمام‌تر کار خود را انجام داده‌اند. آنها با توجه به بودجه و امکاناتی که در کشور برایشان فراهم بوده توانسته‌اند اثری در حد و اندازه استانداردهای جهانی بسازند و کاملا مشخص است که اگر با بودجه و امکانات بهتری برخوردار بودند، می‌توانند یک انیمیشن هالیوودی به تمام معنا بسازند و چیزی از آنها کم نداشته باشند. کیفیت در حال حاضر انیمیشن هم دست کمی از این استانداردهای جهانی ندارد و فقط در صحنه‌های عظیم نبرد کم و کاستی‌هایی دیده می‌شود که می‌توان کاملا از آنها چشم پوشی کرد.

انیمیشن آخرین داستان مسیر بسیار بلند و طولانی را برای رسیدن به سینماها طی کرده و قرار است در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در کنار دو انیمیشن دیگر برای اولین بار در سالن‌های سینمای کشور اکران شود. تیم سازنده این اثر،‌استودیو هورخش سابقه خوبی در امر بازیسازی داشته و این بار توانایی انیماتورهای خلاق خود را در زمینه ساخت یک انیمیشن سینمایی بلند محک زده است. صنعت انیمیشن در کشور رو به رشد است و اوضاع با چندین سال پیش کاملا فرق کرده و به نظر می‌رسد که ایران و تولیدکنندگان ملی با حمایت‌های مردمی می‌توانند از این صنعت میلیاردی در جهان، سهمی داشته باشند.

چیزی که بعد از دیدن انیمیشن آخرین داستان به مخاطب دست می‌دهد، یک حس خوب است از اینکه بالاخره اثری حدودا درخور و شایسته درباره اساطیر ایران ساخته شده است؛ شاید نکات ضعف فیلمنامه برای عده‌ای خیلی پررنگ به چشم بیاید اما در کل با اثری روبرو هستیم که توسط عده‌ای جوان هنرمند و خوش ذوق ساخته شده که می‌تواند در مارکت جهانی هم حرفی برای گفتن داشته باشد.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

نگاهی به اسطوره جمشید، ضحاک، فریدون و کاوه آهنگر

حالا که انیمیشن آخرین داستان بر اساس داستان جمشید و ضحاک و فریدون برداشتی آزاد از این اساطیر داشته، بد نیست که نگاهی تطبیقی و جزیی‌تر به اصل این اساطیر داشته باشیم و تفاوت‌های انیمیشن و آنها را دریابیم تا بیشتر به ذکاوت و چیره‌دستی خالقین این انیمیشن پی‌ ببریم. بدیهی است که این قسمت شامل اسپویل شدن تمامی داستان اساطیری بوده و باید تاکید کرد که حتی این نوشته هم الزاما اصل داستان نیست چرا که ماجرای ضحاک و جمشید بارها و بارها به طرق مختلف در کتب گوناگون تاریخی نوشته شده است؛ اما سعی شده داستانی که بیشتر در تاریخ گفته شده و شاهنامه به آن پایبند است در زیر آورده شود. یادتان هم نرود برای تطبیق اصل داستان به انیمیشن، باید با مجموعه ۴ جلد کمیک پیش در آمد آن نیز آشنا باشید.

تفسیرهایی متعدد از اسطوره ضحاک انجام شده است. بخشی از تفسیرهای این اسطوره بر تطبیق آن با خاطره قومی مواجهه با دشمنان بیگانه مبتنی است که در مورد ضحّاک، تفسیرهایی با این رویکرد انجام شده است. با توجه به تازی بودن ضحاک در شاهنامه و یکسان پنداشتن «دشت سواران نیزه­گذار» با صحاری عربستان، برخی پژوهش‌گران اعتقاد دارند، اسطوره ضحاک، نشانی از پیکارهای سخت آریا نژادان مهاجر با تیره‌­های سامی­نژاد چون آشوری‌­ها، سومری ­ها و بابلی‌­ها به هم‌راه دارد.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

داستان جمشید و ضحاک و این اساطیر در بسیاری از کتب از جمله شاهنامه روایت شده و اقتباسی که استودیو هورخش از این افسانه‌ها کرده، یک اثر تلفیقی از روایات گوناگون شاهنامه و کتابهایی چون بندهش بوده است. روایت اصلی اما به چه شکلی است؟ به این شکل است که تهمورس (در برخی روایات پدر جمشید اعلام شده و در برخی روایات برادر بزرگ جمشید) معروف به دیوبند فردی بوده که دیوها می‌جنگیده و آنها را به اسارت در می‌آورده. او حتی شیطان را به اسارت خود در می‌آورد و او را اسب خودش می‌کند. بعد از مرگ تهمورس تخت پادشاهی به جمشید شاه می‌رسد و او بعد از لشکرکشی‌ها و فتوحات بسیار، توهم خدایی می‌زند و کم کم تصور می‌کند که خودش یک ایزد است و مردم باید او را ستایش کنند. جمشید همچنین به ساخت و ساز قلعه و دیوارهای دفاعی و راهروهای مخفیانه و… به شدت علاقه داشت و دستور داده بود تا دور تا دور قلعه را دیوار بسازند.

مردم تا حد زیادی بعد از اینکه جمشید توهم خدایی می‌زند با او در می‌افتند و نسبت به کارهای او اعتراض می‌کنند. در این بین به یکی از پادشاهان جنوب که از ملازمان‌های جمشید هم بوده، فردی به نام  مرداس گفته می‌شود که به معترضین بپیوندد و او از این کار ممانعت می‌کند. پسر او که بیوراسب (او همان شخصی است که بعدها ضحاک می‌شود) نام دارد از این تصمیم پدرش سخت آشفته می‌شود و تصمیم می‌گیرد که او را از میان ببرد و برای همین هم چاله‌ای در مسیر برگشت او به قصر حفر می‌کند و او را می‌کشد. این پسر بعد از پدرش به تخت پادشاهی تکیه می‌زند و شروع به حکمرانی می‌کند. جمشید هم که اوضاع مملکت را علیه خود می‌دید از مهلکه می‌گریزد و بیوراسب هم سربازان خود را پی او می‌فرستند ولی پیدا کردن جمشید بیش از صد سال به طول می‌انجامد و بعد از یافتن او هم به دستور پادشاه، جمشید توسط برادرش سپیتور (که در کمیک‌های جمشید شاهدش بودیم) به دو نیم تقسیم می‌شود.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

در افسانه‌های ایران باستان آمده که خوردن گوشت از زمان تهمورس آغاز شد و تا پیش از آن انسان‌ها گوشت نمی‌خوردند و آن را کاری حیوانی می‌دانستند که ایزدان از انجام آنن منعشان کرده بودند. جمشید اما حتی کسی بود که به پرورش ماهی دست زد و طعام ماهی را بعد از گوشت حیواناتی چون گاو و گوسفند بر سر سفره‌ها آورد و برخی از مردم این گوشت خوردن را نوعی توحش می‌دانستند.

اما بیوراسب علاقه شدیدی به طعم گوشت داشت. آشپزی هم که در پخت و طبخ گوشت بسیار ماهر بود و بلد بود که با گوشت‌های مختلف، غذاهای لذیذی درست کند در دربار پیدا شده بود و بیوراسب  از دستپخت او به شگفت آمده بود. پادشاه به آشپز می‌گوید هرچه می‌خواهی از من بخواه و آشپز فقط تقاضا می‌کند که دو بوسه بر جفت شانه‌های پادشاه بزند و بیوراسب این کار را قبول می‌کند. این آشپز که در حقیقت همان اهریمن در کالبد انسانی خود است بوسه‌های سمی‌اش را روی شانه‌های می‌زند و از نظرها محو می‌شود.

بیوراسب که درد شدید در شانه‌های خود حس می‌کند آن شب را تا صبح با درد و مشقت بیدار می‌ماند و فردایش می‌بیند که دو مار از جای بوسه‌ها سر بر آورده‌اند. او فورا مارها را با شمشیر نابود می‌کند اما دوباره مارها سر بر می‌آورند. پادشاه و درباریان وقتی می‌بینند که مارها تمامی ندارند و با کشتنشان دوباره یک جفت مار دیگر از شانه‌ها بیرون می‌آیند، به حکیم‌های شهر دستور می‌دهند که بیایند و شاه را مداوا کنند. اهریمن بار دیگر، این بار در کالبد یک حکیم ماهر وارد قصر شده و به پادشاه می‌گوید که این مارها به هیچ وجه نابود نخواهند شد و برای اینکه پادشاه از دست آنها مصون بماند و مارها به او کاری نداشته باشند، باید هر روز به آنها مغز انسان بدهد وگرنه مارها علیه او خواهند شد.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

بیوراسب هم دستور می‌دهد که برایش مغز انسان بیاورند و مجبور می‌شود که هر روز دو نفر انسان را بکشد و کاسه مغز آنها را خالی کرده و به خورد مارها بدهد. البته در افسانه‌ها آمده که دو آشپز به نام های ارمایل و گرمایل ترفندی پیدا می‌کنند و با کشتن یک گوسفند، جان یکی از قربانیان را نجات می‌دهند. آنها مغز گوسفند را با مغز یک انسان ترکیب کرده و به خورد مارها می‌دهند و خوشبختانه مارها متوجه این موضوع نمی‌شوند و از خوراکشان رضایت دارند. این دو نفر نجات یافتگان را به کوه‌های کردستان پناه می‌دادند و هیچ‌کس از زنده ماندن آن جوانان خبر نداشت، حتی والدین‌شان.

بیوراسب که کم کم به اژی‌دهاک یا همان ضحاک (به معنای مار اهریمنی) معروف شده بود با قدرت به سلطنت خود ادامه می‌دهد و بیش از نهصد سالی این سلطنت را ادامه می‌دهد (ضحاک بر طبق افسانه‌ها یک روز مانده به هزار سال حکمفرمانی کرده بود). او اما یک روز خوابی می‌بیند که بر اساس طالع آن مشخص می‌شود که آفریدون (که به معنای پسر سوم است) او را می‌کشد. در نتیجه او دستور می‌دهد که هر کس در کشور فرزند سوم پسر خود را به دنیا آورد، سریعا او را بکشند.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

آبتین، یکی از همین شهروندان است که از همه جا بی‌خبر، خبر به دنیا آمدن پسر سومش را با ذوق و شوق به سربازان ضحاک می‌دهد و آنها درجا او را می‌کشند. مادر آفریدون به نام فرانک که ماجرای کشته شدن همسرش را می‌فهمد، با آفریدون فرار می‌کند و سالیان سال از چشم پادشاه و سربازانش دور می‌مانند. در اکثر کتاب‌ها و روایات افسانه‌ای، مشخص نیست که آفریدون تا بزرگ شدنش چطور زندگی کرد و چگونه توانست که با شجاعت مادرش فرانک در این سالیان دراز از دست پادشاه در امان بماند.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

از آنسو فردی به نام کاوه آهنگر که در برخی روایات ۱۷ فرزند پسر داشته و شانزده تا از آنها به دربار رفته بودند و خبری از زنده ماندن یا نماندشان نداشته، در یک مراسم خیابانی علیه ضحاک قیام می‌کند و مردمان زیادی هم با او متحد می‌شوند. آفریدون هم از آنسو با عده‌ای شورشی دیگر همراه می‌شود و گروهک‌های متعددی علیه ضحاک قیام می‌کنند. ضحاک اما با دیوهای سربازانش جلوی مردم ایستادگی می‌کند اما کاوه به همراه آخرین فرزندش کارن (یا همان قارن) و آفریدون و بسیاری از مردمان دیگر جلوی او ایستادگی می‌کنند.

در نهایت در طی نبردی نهایی، آفریدون می‌تواند ضحاک را شکست دهد ولی هنگامی که می‌خواست او را بکشد سروش ایزدی بر او ظاهر شده و به او می‌گوید که با کشتن ضحاک، تمام شیطان‌ها و خباثت‌هایی که درون این مرد و مارهایش جمع شده در دنیا آزاد می‌شود و نباید او را کشت. به همین دلیل هم هست که آفریدون تصمیم می‌گیرد با کمک کاوه آهنگر او و مارهایش را به غل و زنجیر ببندند و او را در دل کوه دماوند به زنجیر بکشند.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

آفریدون در نهایت با شهرناز و ارنواز، دو دختر جمشید که همچنان در قصر مانده‌اند و هیچ‌کدام‌شان هم تن به وصلت با ضحاک ندادند، ازدواج می‌کند و از آنها سه فرزند به اسم سلم و تور و ایرج پیدا می‌کند.

شاید در ادامه انیمیشن سازی‌های استودیو هورخش بتوانیم نظاره‌گر ساخت انیمیشنی بر اساس داستان سلم و تور و ایرج داشته باشیم، سه برادری که با خوبی و خوشی کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و بعد از فوت پدرشان هر یک پادشاه یک منطقه از کشور می‌شوند. ایرج که ساده دل بود فرماندهی مرکز ایران را بر عهده می‌گیرد و به سلم و تور دو طرف مرزهای ایران می‌رسد. یک بار که فردی به نام کوشک (برادر زاده ضحاک که حاصل تجاوز برادر ضحاک به یک زن زیبارو در یک روستا بوده و به نام گوش پیل گوش هم معروف است) در جنوب کشور شورش می‌کند و سلم و تور برای خوابانیدن اعتراض او می‌روند، تصمیم می‌گیرند با او دست به یکی کرده و علیه ایرج شورش کنند. این داستان می‌تواند دستمایه جالبی برای ساخت انیمیشن دیگری باشد. و در پایان می‌توان انیمیشن را به یک سه گانه تقسیم کرد و روایت پایانی این سه گانه هم می‌تواند داستان رستاخیز ضحاک باشد که از شکاف دل دماوند بیرون می‌آید و گرشاسپ که در تمام این سالها خواب بوده هم بیدار می‌شود و علیه او قیام می‌کند؛ البته در کنار کیخسرو و دیگران پهلوانان ایران.

بررسی انیمیشن آخرین داستان

بیایید باور کنیم ما چیزی از هیچ افسانه و بازی و سری فیلم سینمایی هالیوودی از نظر محتوا کم نداریم و باید به پرداخت مناسب و دقیق آن برسیم؛ پرداخت درستی که انیمیشن آخرین داستان اولین گام را در آن برداشته و می‌توان به ادامه دار شدن این روند توسط این استودیو و یا سایر سازندگان، امیدوار بود.

.کپی شد https://vgto.ir/1ud

دیجیاتو آپارات...
ما را در سایت دیجیاتو آپارات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس قلی بزرگی بازدید : 657 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:37

خبرنامه